آهای، بالاترینیهای عزیز
1. از این که یادداشت من را داغ کردید و خواندید و نظر دادید ممنونم. این که یک موضوع کوچک داغ میشود و بر سر آن بحثهای جدی و بزرگ مطرح میشود، روش مطمئن و خوبی برای پیدا کردن راههای اصلی است. وقتی یادداشت مهران مدیری را مینوشتم اتفاقهای گندهای هم در حال رخ دادن بود که رسانهها را به قدر کافی پر کرده بود از خبر و تصویر و تحلیل. فراخوان من برای فکر کردن بیشتر درباره یک موضوع پیش پا افتاده بود؛ موضوعی که ما را به گرفتن یقه همدیگر نمیکشاند و به یک اجماع کوچک و مشخص میرساند.
2. درباره مسئله کپی رایت و کپی لِفت چیزی نگفتم و از این که با مهران مدیری مسئله کپیرایت مطرح شده، خوشحالم. اما تا جایی که همه میدانند خودش هنوز منابعش را معرفی نکرده و دستش در انبان تولیدات دیگران است.
3. با آنها که میگویند مهران مدیری کل نظام را به چالش میکشد موافقم! اما؛
4. ایده اصلی در این نوشته برملا کردن پشت صحنهی سریال قهوهی تلخ نبود. میخواستم بگویم چنین پشتِ صحنهای هست، اما فارغ از همه اتفاقات پشت صحنه و دوستیهای آشکار و نهان مدیری و مشایی، بیایید همین تئاتر روی صحنه را با تکیه بر «ایدئولوژی خلاقیت و آزادی» تفسیر کنیم، چنان که «مارمورلک» و «سریال امام علی» را خلاقانه تفسیر کردیم و هر چه رشته بودند را برای خودمان بافتیم. یک صدا و چند صدا بگوییم بله قربان، این یار گرمابه (و مخالف در گلستان) شما هم که از زبان ما سخن میگوید و شواهدش را هم جلوی چشم مبارکشان بچسبانیم.
دمتان گرم، کیبردتان پر از حرکت انگشت،
مجتبا
بیان دیدگاه